امروزه در فرآیند حرکتی جامعه، همواره مسائل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به دلیل اثرگذاری بر یکدیگر به شکلی هماهنگ حرکت میکنند. اما پیچیدگیهای موجود در هر یک از این مقولات نشان میدهد که به رغم همسو بودن آنها، در هر بخش مسائل و مشکلات داخلی و خارجی همواره یکجانبه و بطور فردی مثبت یا منفی نیستند و بنابراین امروزه حتی در سطح داخلی نیز مسایل این مقولات و متغیرهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، در ورای خواستها وکنترلهای داخلی منعکس میشود زیرا امروزه مقدم بر بحران و مدیریتهای آن در داخل، دیدگاههای تازهای در سطح جهانی شکلگرفته است که از آن تحت عنوان « ارتباطات دربحران» نام برده میشود و مفهوم ناشی از آن این مطلب است که بحرانها نمیتوانند در سطح داخلی باقی بمانند و مشکل را نمیتوان در این سطح مدیریت و حل کرد .
گسترش شبکههای ارتباطی اجتماعی و تنوع آنها در یک بحران اجتماعی خود زاینده ارتباطات در بحران است که همواره مسایل را به سطحی جهانی میکشاند. در این دیدگاه علمی عملکرد وسایل مختلف ارتباطی و شبکههای اجتماعی درمتغیرهای مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با تکیه بر نقش ارتباطات در بحران و نوع آن بررسی میشود و چگونگی آن در سطح کلی به این بررسی میپردازد که اعتبار سازمانها، اعم از انسانی، فیزیکی، مالی و فکری و نقش مثبت و یا مخاطرات آنها وطولانی شدن مدت بحران را باید در این سطح مدنظر قرار داد. گستردگی وسایل ارتباطی در مقوله «ارتباطات در بحران» در جریان کار خود میتواند اولا مقولاتی را بزرگ یا کوچک جلوه دهد. ثانیا ساختارهای ارتباطی و تصمیمگیری را که باید متناسب با نیازهای جامعه باشد تحت تاثیر قرار دهد. توجه به ارتباطات در بحران به شناخت جدیدی منجر میشود و این مسئله را مطرح میکند که چقدر از دشواری و بحرانهای موجود در یک ساختار ناشی ازمسائل داخلی و چه میزان خارجی و ناشی از روابط بینالمللی است. به عبارتی دیگر مفهوم این است که نوع برنامهریزی در چارچوب ارتباطات در بحران در داخل و مناسبات بینالمللی است که راههای برخورد با آن مسایل را مشخص میسازد. در واقع امروزه اگر بخواهیم تفاوت دشواریهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را با موارد مشابه در گذشته بررسی کنیم متوجه میشویم که در گذشته به دلیل محدود بودن نوع و تعداد و کیفیت وسایل ارتباطی دولتها میتوانستند با تکیه بر ابزارهای مدیریت بحران با سهولت و هماهنگیهای سادهتری عمل کنند. اما امروزه سرعت و گستردگی وسایل ارتباطی که مجموعهای ملی و فراملی را شامل میشود جامعه را نیازمند آن میکند که قبل از پرداختن به مدیریت بحران حتما شناخت از ارتباطات در بحران و تاثیرات آن در داخل و خارج و همچنین تاثیر آن بر افکار عمومی را مدنظر قرار دهد.
درواقع در شرایط کنونی، در چاچوب رسانهها و شبکههای اجتماعی میتوان بحران، تعداد آن و ظرفیتهای آن، اعم ازداخلی و خارجی و اثرگذاری هر یک را بررسی نمود و به تفسیر آن پرداخت. در شرایط جاری ما نیازمند آن هستیم که در چارچوب شناخت ارتباطی از موقعیت خود به سه حلقه موثر در سیاستهای داخلی و خارجی توجه کنیم. این حلقهها عبارتند از: ۱- منابع موجود کشور؛ ۲- نیازها و آرزوهای ما؛ ۳- راهبردهایی که میتواند نوع سیاستگذاری را از طریق شناخت میزان تداخل این سه نقطه و حدود اشتراک حاصل از آنها که امکانات ما را نشان دهد. این موارد در چارچوب ارتباطات بحران بازتاب مییابد و شناخت آن کمک موثری است به درک عینی ما از نیازها، منابع و راهبردها و مشکلات داخلی و خارجی موجود بر سر راه سیاستگذاری ملی و به عبارتی شناخت ویژگیهای ارتباطات دربحران در چارچوب سازمانها در سطح ملی و بینالمللی، در این حالت شناخت داخلی یا خارجی بودن بحران، تنوع مخاطبان و سهم هر یک از سمتوسوی مناسب و تفسیر آنها مدیرت بحران رامشخص میسازد و موقعیت مناسبی را برای توجه به تضادها و هماهنگی و استراتژی لازم در سطح داخلی و یا بینالمللی فراهم میکند.